پسر انسان در اول خنوخ 71:14 کیست؟
برخی از سردرگمی ها پسر انسان را در اول خنوخ احاطه کرده است، به ویژه در اول خنوخ 71:14 زمانی که هویت این شخصیت آشکار می شود. این مقاله به نفع قرائت ساده اول خنوخ 71:14 استدلال می کند که پدرسالار خنوخ را به عنوان این شخصیت معرفی می کند.
با توجه به تمثیل های خنوخ (اول خنوخ 37-71)، خنوخ به بهشت برده می شود و رؤیاهای نبوی درباره یک قهرمان آخرت شناختی به نام «پسر انسان» نشان داده می شود. به این شخصیت «برگزیده»، «مسح شده» و «عادل» نیز گفته میشود که همگی عناوینی هستند که به یک شخصیت مسیحایی در روایت اشاره دارند. نویسنده این بخش از اول خنوخ به وضوح از پیشگویی های مسیحایی از دانیال، اشعیا، ارمیا، حزقیال و غیره استفاده می کند تا این شخصیت را توسعه دهد.
منبع اصلی (انگلیسی) مطلب
بر اساس روایت، این شخصیت مسیحایی بر تخت جلال می نشیند و در مورد اعمال مردم شرور که خدا را رد کرده اند، قضاوت می کند. پس از آن، او به زمین خواهد آمد تا با صالحان زندگی کند (اول خنوخ 45:3-6؛ 51:1-3). این روایت در ادامه توضیح میدهد که چگونه او گناهکاران را نابود میکند و پادشاهان و فرمانروایانی را که مخالف خدا هستند، میزند (اول خنوخ 46:4-5). می گوید که او نوری برای ملت ها خواهد بود (اول خنوخ 48: 3-4). او توسط همه ساکنان روی زمین پرستش خواهد شد (اول خنوخ 48:5). به نام او، عادلان نجات خواهند یافت (اول خنوخ 48:7). سرانجام، این شخصیت مسیحایی دوران صلح را آغاز خواهد کرد (اول خنوخ 69:26-29).
در پایان مَثَل خنوخ، خنوخ به «آسمان آسمانها» برده میشود و در آنجا قصری آتشین بهشتی را میبیند. در آنجا خدا و چهار فرشته و تعداد بیشماری فرشته دیگر به خنوخ سلام می کنند. با کمال تعجب، خنوخ به عنوان این شخصیت پسر انسان که در رؤیاهای خود دیده بود مورد استقبال قرار می گیرد:
و رئيس روزها با ميكائيل و رافائل و جبرئيل و فنوئل و هزاران و دهها هزار فرشته بي شمار آمد و نزد من آمد و با صداي خود به من سلام كرد و به من گفت: تو آن پسر هستي. از انسانی که برای عدالت متولد شده است، و عدالت در شما ساکن است، و عدالت رئیس ایام شما را ترک نخواهد کرد.» (اول خنوخ 71:13-14، با تأکید اضافه شده)
این نقل قول از ترجمه هرمنیا آمده است. [1] اگر این ترجمه از 1 خنوخ 71:14 درست باشد که خنوخ را به عنوان شخصیت مسیحایی معرفی می کند، پس این باید بر میزان اهمیت ما برای این نوشته ها تأثیر بگذارد. اگر نویسنده امثال خنوخ قصد داشت خنوخ را به عنوان شخصیتی که این پیشگویی های مسیحی را برآورده می کند معرفی کند، پس این موضوع، تمثیل های خنوخ – یعنی اول خنوخ 37-71 – را در تضاد مستقیم با آموزه های عهد جدید در مورد هویت پسر انسان مسیحایی
آیا دلایل خوبی برای قبول صحیح این ترجمه داریم؟ بسیاری از کسانی که 1 خنوخ را خواندهاند ممکن است به این نکته اشاره کنند که برخی از ترجمههای قدیمیتر متن را به گونهای متفاوت ترجمه میکنند. به عنوان مثال، ترجمه محبوب 1912 از RH Charles، آیه را به جای دوم شخص، سوم شخص دارد. [2] بنابراین، ترجمه چارلز می گوید: ” این پسر انسان است.”
این تفاوت در ترجمه پیامدهای بزرگی در رابطه با آشکار شدن هویت پسر انسان دارد! اگر ترجمه چارلز درست باشد، خنوخ به عنوان این رقم آشکار نمی شود، بلکه به شخصیت جداگانه ای هدایت می شود. پس کدام ترجمه صحیح است؟ آیا این آیه باید بخواند: « تو پسر انسان هستی» یا « این پسر انسان است»؟
ابتدا ممکن است بپرسیم که چرا در ترجمه تفاوت وجود دارد. علمای خنوخ مدتهاست که از شناسایی خنوخ بهعنوان پسر انسان در اول خنوخ 71:14 گیج شدهاند، زیرا این بدان معناست که در رؤیاهای خود، خنوخ خود را به عنوان این شخصیت نمیشناخت تا زمانی که هویتش در پایان قرن بیستم برای او آشکار شود. داستان. همانطور که محقق لزلی دبلیو. والک می نویسد: ” اگر این خوانش معتبر باشد، پس تنها نمونه ای از خودبینایی آخرالزمانی است که زنده می ماند، که در آن بیننده خود را نمی شناسد .” [3]
چارلز در مورد اینکه خنوخ متوجه نمی شد که خود را در رؤیاهایش می بیند، شک داشت. بنابراین، او متن اول خنوخ 71:14 را در پرتو این تردید اصلاح کرد. والک توضیح می دهد:
راه حل چارلز این بود که متن اول خنوخ 71:14 را به جای دوم شخص به سوم شخص اصلاح کند. بنابراین چارلز خواند: «این پسر انسان است. . ” به جای «تو پسر انسان هستی. . ” سپس تغییرات لازم را در ادامه متن انجام داد تا با رندر سوم شخص هماهنگ شود. او همچنین پیشنهاد کرد که یک پاراگراف، که هویت پسر انسان را آشکار میکند، گم شده است. اما این اصلاح گسترده در هیچ یک از نسخههای خطی مبنای متنی باقیمانده ندارد و به همین دلیل قابل رد است. [4]
محقق مشهور جان جی کالینز نیز رویکرد چارلز را مورد انتقاد قرار داده است:
راه حل چارلز این بود که 71:14 را به این صورت اصلاح کرد که «این پسر انسان است. . ” و در آیات بعدی «تو» را به «او» تغییر دهید. این رویه هیچ مبنایی در متن ندارد و به وضوح غیرقابل قبول است. [5]
همانطور که والک اشاره می کند، چارلز این نظریه را مطرح کرد که یک گذرگاه گم شده، شخصیت پسر انسان را به عنوان فردی غیر از خنوخ نشان می دهد. سپس، بر اساس این نظریه ، او عمداً متن اتیوپی را به اشتباه ترجمه کرد تا به جای آنچه که متن واقعاً می گوید، یک سوم شخص را بازتاب دهد. در ترجمه چارلز، بین آیات 13 و 14 از فصل 71، وی این نظر را درج می کند:
« [بخش گمشده ای که در آن پسر انسان به عنوان همراه رئیس روزها توصیف شد، و خنوخ از یکی از فرشتگان (مانند 46:3) در مورد پسر انسان پرسید که او کیست.] [ 6]
مشکل این است که هیچ مدرکی برای اثبات نظریه چارلز که بر اساس آن ترجمه او از این متن استوار است، ظاهر نشده است. به عبارت دیگر، ترجمه چارلز از این قطعه برگرفته از یک نظریه بی اساس است. به همین دلیل، پژوهشهای مدرن انوکیک ترجمه چارلز را به نفع تفسیر تحت اللفظی آنچه آیه در واقع میگوید رد میکند.
در حالی که RH چارلز مطمئناً از بسیاری جهات یک محقق بزرگ بود – به ویژه برای زمان خود – این راز نیست که کار او توسط پیش فرض های خاصی هدایت می شد که منجر به طرح های درون یابی و اصلاحات او در ترجمه هایش شد. [7] بنابراین، وقتی نوبت به اول خنوخ 71:14 میرسد، خوب است که از روش تی دبلیو منسون پیروی کنیم: « در اینجا ما چارلز را رها میکنیم، کسی که بقیه قسمت را مطابق با دیدگاه خود درباره آنچه که خنوخ باید انجام دهد بازنویسی کرده است. گفته اند. ” [8]
به طور خلاصه، ما دلایل زیادی برای پذیرش ترجمه تحت اللفظی این قطعه به جای ترجمه اصلاح شده ارائه شده توسط RH Charles داریم. بنابراین، این آیه باید بخواند: «تو آن پسر انسان هستی» و خنوخ را به عنوان این شخصیت مسیحایی معرفی می کند.
حتی هنوز، مخالفتهای معدودی علیه شناسایی خنوخ به عنوان شخصیت پسر انسان مطرح شده است. اول، پیشنهاد میشود که عنوان «پسر انسان» که با خنوخ در اول خنوخ 71:14 مشخص شده است، از قهرمان آخرتشناختی توصیف شده در بقیه داستان متمایز است. به عبارت دیگر، خنوخ پسر انسان است – یعنی شخص صالحی که برای فاش کردن اسرار پنهان به آسمان ترجمه شده است – اما نه پسر انسان، شخصیت مسیحی برگزیده که بر تخت خدا می نشیند و زمین را همانطور که در داستان توصیف شده است قضاوت می کند. .
مشکل این پیشنهاد، همانطور که والک توضیح میدهد، این است که « نویسنده هیچ نشانهای مبنی بر اینکه این «پسر انسان»، خنوخ، با اصطلاحی که در بقیه قسمتهای پار استفاده میشود، متفاوت است، ارائه نکرده است. En. [امثال خنوخ] » [9] در واقع، هیچ چیز در متن نشان نمی دهد که اصطلاح استفاده شده از خنوخ با اصطلاح استفاده شده از این شخصیت مسیحایی متفاوت است. علاوه بر این، به گفته محققان، به نظر می رسد که کل جریان روایت به مکاشفه خنوخ منجر شود، زیرا این شخصیت در اوج دراماتیک داستان است. سپس خنوخ با همان عباراتی که از آن پسر انسان در رؤیاها استفاده شده است، توصیف میشود:
“کل جریان روایت به شناسایی دراماتیک خنوخ به عنوان پسر انسان اشاره دارد. ویژگی هایی که در اینجا از او صحبت می شود به خوبی با پسر انسان رؤیاها منطبق است. او غرق در عدالت است: برای آن متولد شده است. با او می ماند و عدالت خدا او را رها نمی کند (اول خنوخ 71:14) علاوه بر این، خداوند به او وعده صلح می دهد و اینکه همه صالحان برای همیشه با او حضور خواهند داشت (اول خنوخ 71:15-16). برای تأکید بر شناسایی خنوخ به عنوان پسر انسان، نه صرفاً به عنوان یکی از انسان های صالح که قبلاً در بهشت هستند. برای خواننده، شناسایی خنوخ و پسر انسان دراماتیک است، اما برای آن آماده شده است.” [10]
به طور خلاصه، این ایده که خنوخ توسط میکائیل به عنوان یک انسان عادل دیگر تحسین شده است، ضد اقلیم است و توسط نویسنده آماده نشده است. [ 11] شواهد به دور از عنوان «پسر انسان» استفاده شده در اول خنوخ 71:14 به معنای انسان عادل است که از قهرمان آخرت شناختی که با همان عنوان به آن اشاره می شود متمایز است. به احتمال زیاد خنوخ همان شخصیت مسیحایی است که او در رؤیاها دیده بود.
اعتراض دیگر این است که اول خنوخ 70:1 ظاهراً خنوخ را از پسر انسان متمایز می کند:
“و پس از آن، در حالی که او زنده بود، نام او به حضور آن پسر انسان و به حضور خداوند ارواح از میان ساکنان روی زمین بلند شد.” (اول خنوخ 70:1)
چگونه این تناقض ظاهری بین اول خنوخ 70:1 و اول خنوخ 71:14 را حل کنیم؟
برخلاف 71:14، یک نوع متنی 70:1 در شواهد دستنوشته واقعی وجود دارد که به ما تضمین یک ترجمه جایگزین را میدهد. والک با استناد به این نوع متنی، که حرف اضافه ba-xabēhu («حضور» را حذف می کند، ترجمه زیر را ارائه می دهد:
“و بعد از این واقع شد که نام آن پسر انسان در حالی که زنده بود به حضور خداوند ارواح از ساکنان روی زمین برافراشته شد.” [12]
این ترجمه به این معنی است که «این نامی نیست که به پسر انسان برمیخیزد، بلکه نام آن پسر انسان (یعنی یک انسان، خنوخ؟) است که در حالی که زنده است به سوی پروردگار ارواح برانگیخته میشود. [ 13] فهرست کردن همه دلایل به نفع ترجمه پیشنهادی والک از 70:1 از حوصله این مقاله خارج است، اما والک در کتاب خود چندین دلیل دقیق دستوری و زمینهای را ذکر میکند که چرا این نسخه خطی نسخه اصلی را بهتر منعکس میکند. جمله بندی و بنابراین ترجیح داده می شود. [14] این ترجمه پیشنهادی تناقض ظاهری را برطرف میکند و همچنین « بهطور پیوستهتری برای شناسایی بعدی خنوخ و پسر انسان در فصل آماده میشود. 71. » [15]
با این حال، حتی اگر به اکثریت شاهد در دست نوشته های موجود این قطعه پایبند باشیم، تناقض ظاهری همچنان قابل حل است. محقق جیمز سی. واندرکام در مقاله خود، «عادل، مسیح، برگزیده و پسر انسان در اول خنوخ 37-71» موافق است که «بعید است که 70:1 مرزی جدایی بین خنوخ و پسر انسان ترسیم کند. ” [16] او در ادامه به این بحث میپردازد که چگونه باید این آیه را با توجه به بافت و ساختار ادبی آن تفسیر کرد:
آیه به عنوان مقدمه ای برای تمام chs عمل می کند. 70-71، همانطور که Sjöberg اشاره کرد، و آنچه را که از 70:2 تا 71:16 اتفاق می افتد خلاصه می کند. قابل توجه است اگر در ابتدای این واحد ساختار هنری، بیانیه ای وجود داشته باشد که با آنچه خود واحد صریحاً اعلام کرده است در تناقض باشد.. به نظر می رسد هدف نویسنده در 70:1 این بود که نام خنوخ تا جایی که شخصیت هایی را که در رؤیاهایش دیده بود، یعنی در اتاق تاج و تخت کاخ آسمانی در آنجا یافت می شد. یعنی او پسر انسان را در اینجا نمیبیند، بلکه صعود خود را به جایی آغاز میکند که خودش آن نقش آخرتشناختی را ایفا میکند – شاید در این زمان با دوگانه آسمانیاش یکی شود، حالا که اقامت زمینی او به پایان رسیده است. این متن مستلزم این است که فرد به موجودی جداگانه به نام پسر انسان فکر کند که در بهشت وجود دارد در حالی که خنوخ در جای دیگری زندگی می کند. خنوخ پسر انسان را در رویاهای آینده می بیند، نه در افشای زمان حال. او تنها چیزی را می بیند که تبدیل خواهد شد [تاکید شده است]. [17]
در نهایت، پیشنهاد دیگر این است که آیه ای که خنوخ را پسر انسان معرفی می کند بسیار دیرتر اضافه شد. به این معنا که شاید نویسنده اصلی خنوخ را پسر انسان معرفی نکرده باشد، اما یک کاتب یهودی این آیه را بعداً به عنوان پاسخی جدلی به مسیحیت اضافه کرد. [18]
در حالی که این امکان وجود دارد، احتمال اینکه عبارت اصلی باشد بسیار بیشتر است. حتی محققانی که قبلاً این نظریه را مطرح کردهاند که 1 خنوخ 71 اضافهای ویرایشی است، دیگر چنین نمیدانند. [19] محققین تأیید می کنند که شناسایی خنوخ به عنوان پسر انسان با توجه به جریان روایت کاملاً منطقی است. این نتیجه منطقی کل داستان است. [20]
بنابراین، تعالیم مندرج در اول خنوخ با تعالیم رسولان در مورد مسیح در تضاد است. نویسنده «مثلهای خنوخ» خنوخ را به عنوان فردی معرفی میکند که پیشگوییهای مسیحایی را درباره این قهرمان آخرتشناسانه انجام میدهد. رسولان یشوع را تحقق این پیشگویی ها می دانستند. همه اینها (از جمله دلایل دیگر [21] ) به این نتیجه می رسد که 1 خنوخ از جانب خدا الهام نشده است و بنابراین نباید آن را منبع آموزه و الهیات دانست.
این بدان معنا نیست که 1 خنوخ بی ارزش است – دور از آن! 1 خنوخ منبع اولیه ارزشمندی است که دریچه ای به تاریخ اجتماعی، ایده ها و بحث های درونی بین عبارات متفاوت ایمان یهودی در دوره معبد دوم به ما می دهد. رسولان بدون شک از این نوشتهها آگاه بودند و شاید به نحوی تحت تأثیر آنها قرار گرفتهاند، چنان که برخی محققان استدلال میکنند. اما هیچ چیز در عهد جدید به این نتیجه نمی رسد که آنها نوشته های خنوقی را الهام گرفته شده می دانستند، به ویژه زمانی که برخی از آموزه های موجود در آن با آموزه های خود در مورد مسیح در تضاد است.
اما اگر رسولان نوشته های تشکیل دهنده اول خنوخ را الهام گرفته نمی دانستند، چرا به نظر می رسد که یهودا آنها را نقل می کند؟ چرا دیگر نویسندگان کتاب مقدس به این نوشته ها اشاره می کنند، همانطور که برخی از محققان استدلال می کنند؟ محقق سامی دکتر مایکل هایزر – یک محقق بسیار طرفدار انوک – به ما دیدگاه بزرگی در مورد اینکه چگونه باید به اهمیتی که 1 خنوخ برای نویسندگان کتاب مقدس قائل است نگاه کنیم، می دهد:
همانطور که واعظان امروزی از تفسیرها، مجلات، نشریات خبری یا حتی برنامه های تلویزیونی برای رانندگی به خانه یا توضیح یک نکته نقل می کنند، نویسندگان کتاب مقدس نیز از مطالب بیرونی برای جلب توجه و بیان بیانیه استفاده می کنند. پولس از شاعران بت پرست یونانی نقل می کند. مزمورنویسان و پیامبران واژگان و مطالب را از ادبیات مصر باستان، بین النهرین و سوریه به عاریت می گیرند. جود کتابی را از Pseudepigrapha (نوشته های باستانی که به دروغ ادعای تألیف یک شخصیت کتاب مقدس را دارند) نقل می کند. مردم زمان های کتاب مقدس می دانستند که مطالب نقل شده الهام نشده است اما برای آنها و مخاطبانشان معنی داشت . » [22]
به طور خلاصه، استفاده رسولان از 1 خنوخ را می توان با موارد دیگری مقایسه کرد که در آن از مطالب خارج از کتاب مقدس استفاده کردند که برای مخاطبان معاصرشان معنادار بود. [23] همانطور که هایزر توضیح می دهد، استفاده آنها از این مطالب خارج از کتاب مقدس مستلزم این نیست که آنها معتقد باشند که این مطالب الهام گرفته شده است. مثل این است که کشیش امروز از یک فیلم محبوب نقل قول کند. ممکن است یک فیلم درسهای معناداری بیاموزد که با ارزشهای کتاب مقدس همسو باشد، اما امروزه هیچکس باور نمیکند که فیلمها الهام گرفته شدهاند. به همین ترتیب، رسولان قطعاً میتوانستند به 1 خنوخ اشاره کرده یا حتی از آن نقلقول کنند – با تأکید بر بخشهایی از آن که درست یا مرتبط با هدفشان است – بدون اینکه به همه تعالیم آن اعتقاد داشته باشند یا آن را الهام گرفته بدانند.
در پایان، ما باید 1 Enoch را به خاطر آنچه هست قدردانی کنیم – ادبیات شبه نگارشی. یعنی ادبیاتی که به دروغ به شخصیتی در گذشته نسبت داده می شود (در این مورد خنوخ). این نوع ادبیات در قرن اول رایج بود و برخی از آنها مانند نوشتههای خنوقی برای برخی جوامع فرقهای در یهودیت اهمیت مذهبی داشت. در حالی که بخشهایی از اول خنوخ میتوانست از سنت شفاهی مشتق شده باشد و احتمالاً حاوی برخی گفتههای خنوخ باشد، چنین تفسیری حدس و گمان محض خواهد بود.
این مقاله به عنوان یک جنگ صلیبی علیه 1 خنوخ در نظر گرفته نشده است. ما به سادگی مؤمنان را تشویق می کنیم که احتیاط کنند. ما نباید آن را به عنوان کتاب مقدس الهام گرفته در نظر بگیریم. از نظر دینی برای مسیح و رسولان اهمیتی نداشت و حتی در برخی جاها با تعالیم آنها در تضاد است. هنگامی که از 1 خنوخ به عنوان ادبیات شبه کتاب نگاری قدردانی می کنیم، در مکان بهتری خواهیم بود تا به درستی آن را مدیریت کنیم تا بینش های تاریخی ارزشمندی درباره یهودیت معبد دوم به دست آوریم.